خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسهای در من، به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود
اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغلپیشه، بهانه اش نشنیـدن بود
چه سرنوشـت غمانگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
استاد حسین منزوی
زیبا بود و پرمعنا.........
موفق باشید دوست عزیز................
یادش بخیر نوجوون که بودم این ترانه رو شنیدم،اینو کوروش یغمایی خونده،توی یکی از آلبوم های بعداز انقلابش،اسم آلبوم یادم نیست،آهان اسمش ماه و پلنگ بود
مرسی که بهم سر زدی تراویس
سلام فاطمه عزیز
بهت نمیگم از کجام چون فایده ای نداره،ولی چون بامعرفتی و به وبلاگم سر میزنی،منم همیشه به وبلاگت میام.اگه دوست داشتی تو بیابه وبلاگم و بگو ازکجایی؟شاید نزدیک بودیم،شاید هم نبودیم،کسی چه میدونه
سلام
ببخش که زیاد اصرار کردم
سلام فاطمه عزیزم
وبلاگت کم آپ میشه،ولی مهم نیست،مهم اینه که به من سرمیزنی،راستی اسم دخترهمسایه ما هم فاطمه هست،عصردیدمش یه سلام و علیکی هم کردیم.خیلی دوست داشتنیه.
مرسی
من خود نمی روم دگری می برد مرا
نابرده باز سوی تو می آورد مرا
کالای زنده ام که به سودای ننگ و نام
این می فروشد آن دگری می خرد مرا
یک بار هم که گردنه امن و امان نبود
گرگی به گله می زند و می درد مرا
در این مراقبت چه فریبی است ای تبر
هیزم شکن برای چه می پرورد مرا ؟
عمری است پایمال غمم تا که زندگی
این بار زیر پای که می گسترد مرا
شرمنده نیستیم ز هم در گرفت و داد
چندانکه می خورم غم تو ، می خورد مرا
قسمت کنیم آنچه که پرتاب می شود
شاخه گل قبول تو را ، سنگ رد مرا
حسین منزوی
خیلی زیبا بود
مرسی که بهم سر زدی
سلام فاطمه جان
بالاخره رستگارشدم وکارپیداکردم،اومدم تهران تا کار پیداشدم،صورت ماهت رو که ندیدم میبوسم
سلام
خیلی خوشحال شدم
خبر خوبی بود
شاد و سلامت باشی