خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود

و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیـدن بود

چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود


                                                  استاد حسین منزوی   

نظرات 6 + ارسال نظر
دریا سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:42 ق.ظ http://azjensebaran.blogsky.com

زیبا بود و پرمعنا.........
موفق باشید دوست عزیز................

تراویس سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:38 ق.ظ http://zertopert.blogsky.com

یادش بخیر نوجوون که بودم این ترانه رو شنیدم،اینو کوروش یغمایی خونده،توی یکی از آلبوم های بعداز انقلابش،اسم آلبوم یادم نیست،آهان اسمش ماه و پلنگ بود

مرسی که بهم سر زدی تراویس

تراویس جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ق.ظ http://zertopert.blogsky.com

سلام فاطمه عزیز
بهت نمیگم از کجام چون فایده ای نداره،ولی چون بامعرفتی و به وبلاگم سر میزنی،منم همیشه به وبلاگت میام.اگه دوست داشتی تو بیابه وبلاگم و بگو ازکجایی؟شاید نزدیک بودیم،شاید هم نبودیم،کسی چه میدونه

سلام
ببخش که زیاد اصرار کردم

تراویس شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ق.ظ

سلام فاطمه عزیزم
وبلاگت کم آپ میشه،ولی مهم نیست،مهم اینه که به من سرمیزنی،راستی اسم دخترهمسایه ما هم فاطمه هست،عصردیدمش یه سلام و علیکی هم کردیم.خیلی دوست داشتنیه.

مرسی

ermes شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:09 ق.ظ http://ermes-3.blogsky.com

من خود نمی روم دگری می برد مرا
نابرده باز سوی تو می آورد مرا

کالای زنده ام که به سودای ننگ و نام
این می فروشد آن دگری می خرد مرا

یک بار هم که گردنه امن و امان نبود
گرگی به گله می زند و می درد مرا

در این مراقبت چه فریبی است ای تبر
هیزم شکن برای چه می پرورد مرا ؟

عمری است پایمال غمم تا که زندگی
این بار زیر پای که می گسترد مرا

شرمنده نیستیم ز هم در گرفت و داد
چندانکه می خورم غم تو ، می خورد مرا

قسمت کنیم آنچه که پرتاب می شود
شاخه گل قبول تو را ، سنگ رد مرا

حسین منزوی

خیلی زیبا بود
مرسی که بهم سر زدی

تراویس شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ

سلام فاطمه جان
بالاخره رستگارشدم وکارپیداکردم،اومدم تهران تا کار پیداشدم،صورت ماهت رو که ندیدم میبوسم

سلام
خیلی خوشحال شدم
خبر خوبی بود
شاد و سلامت باشی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.