باز باران با ترانه میخواند آوازی دوباره

باز شروع شدن شبایی که صبح نمیشن و روزایی که تموم  نمیشن 

هر چقدر هم که  نقاب عوض بشه واقعیت تغییری نمیکنه 

فکره دیگه ای برای ادامه دارم 

ولی  شروع خوبی نخواهد داشت 

به اندازه ۱ سال کارای عقب افتاده دارم  

 پاییزه زیبا و چشم فریب اما سرد و نمناک چه زود شروع شد...  

بوسه باد خزونی با هزار نامهربونی

زیر گوش برگ تنها میگه طعمه خزونی

برگ سبز و تر و تازه رنگ سبزشو می بازه

غرق بوسه های باد و وحشت روزای تازه

میکنه دل از درختا میشه آواره ی کوچه

کوچه ای که یادگاره روزای رفته و پوچه

میشینه گوشه ی کوچه چشم به آسمون میدوزه

میکنه یاد گذشته دلش از غصه میسوز

دلش از غصه . . . . . . میسوزه 

.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
امید پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ق.ظ

سلام، زیبا می نویسید و با احساس. یکسال کارای عقب افتاده؛ شاید میخواین یک پروژه صنعتی رو راه بندازین.

... پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 05:51 ب.ظ

ساقی بهار میرسد و وجه می نماند ، فکری بکن که خون دل آمد زغم به جوش

ع.خ پنج‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام،خوب هستید؟حالتون چطوره؟مدتی هست که پست جدید نمیذارین!

سلام بعد از سه سال .... برگشتم

تروایس دوشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ق.ظ http://www.travisbickle.blogsky.com/

سلام.یاد میاد تو همیشه قبلا به وبلاگ من سر میزدی و نظر میدادی.نمیدونم چرا دیگه وبلاگت رو آپ نمیکنی.امیدوارم که حالت همیشه خوب باشه.

سلام
دغدغه زیاد ............... و این اواخر رمز وبلاگمو فراموش کرده بودم . تازه بازیابی کردم و باز شروع میکنم مینویسم ... ان شااله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.