مردم شهر چه شباهتی به تو دارند . . .
دیروز روی دیواری که مسیر همیشگیم بود این جمله رو خوندم
ترک کردن آدمها هم آدابی دارد
اگر آداب ماندن نمیدانستی لااقل
درست ترکش کن تا -تر-ک برندارد /.
تازه نوشته بودش
این روزها که میگذره
انقدر گرفتارم که به هیچی فکر نمیکنم
توی این موقعیت
این یعنی آخر خوش شانسی
چه لذت بخش هستن این شبا یی که بیدارمو روزایی که خوابم
کلا یه چیزی تو این حالت هام
ربطشو دیگه خودتون پیدا کنید.
حالا شاید بعدا نوشتم
در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم
به او گفتم:
چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم
و منتظرش می مانم
بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد
و گفت:
دوستـــــش بدار ولی منتظــــــــرش نمـــــــــان.