سقوط

 

 فکر کن داری رو لبه یه دایره راه میری .......نرم....سبک.....آروم......  

 یهو پات لیز میخوره و   تلپ میوفتی  توی یه مایعی 

 بعد از چند بار بالا وپایین رفتن 

 میفهمی که داشتی رو لبه  ی یه فنجون چای راه میرفتی 

 نتیجه گیری فیزیکی: 

 تو خیلی خوش شانس بودی چون چای داغ نبود  

 

 نتیجه گیری فیزیکی-شیمیایی:  

 تو خیلی خوش شانس بودی چون وزن مخصوص تو از وزن چای کمتره 

  نتیجه گیری شیمیایی-منطقی: 

 تو خیلی خوش شانس بودی چون به جای چای تو فنجون اسید سولفوریک نبود یا اصلا فنجون خالی نبود   که تو با مغزمیومدی کف فنجون.  

   

نتیجه گیری منطقی: 

تو خیلی خوش شانس بودی چون ممکن بود اون ور لبه ی فنجون سقوط میکردی. 

 

نتیجه گیری فلسفی -روانشناسی :  

تو خیلی خوش شانس بودی چون ممکن بود اصلا سقوط نمیکردی  

ومجبور بودی تا ابد دور خودت بچرخی 

 

نتیجه گیری کلی این ماجرا: 

همیشه سقوط کردن بد نیست. 

 

....

فلانی...  

میدانی؟! 

میگویند رسم زندگی چنین است: 

می آیند 

می مانند 

عادت میدهند 

و میروند 

و تو درخود میمانی... 

راستی نگفتی؟! رسم تو نیز چنین است؟ 

مثل همه فلانی ها؟... 

 

لیلةالرغائب را مراقب آرزوهایت باش...

 

کوچک که بودیم برای داشتن بهترین اسباب بازی های دنیا دعا می کردیم.

 

برای خانه ای پر از خوراکی ، 

 

برای کمی بیشتر تاپ سواری ...یادت هست؟

 

بزرگ تر که شدیم آرزو برایمان قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد  

بود. به یاد داری؟

 

امروز هم... نمی دانم.نمی دانم دنیای آرزوهایت امروز تا کجا فکر می کند و دلداده کدام آیین است،

نمی دانم حواس دلت امروز زمام دار چه کسانی است .. 

تا کجا تقوا دارد و چقدر مهربان است....

اما لیلةالرغائب را مراقب آرزوهایت باش...

 

راه آسمان، خدا، اجابت، بخشش شاید در نظرت سخت بیاید. طولانی.  دست نیافتنی.

 

اما امشب که عاشق شوی پیاده هم می شود تمام آن مسیر طولانی را ساده به پایان رساند

بی هیچ سخنی از رنج و کم طاقتی بندگان. می شود کوله بار دنیا را هر قدر هم سنگین از شانه هایت پایین بکشی تا دل کوچکت را به بی کران  آسمان گره بزنی، برای ثانیه ای خدا...

ضیافت اولین شب جمعه رجب، لیلة الرغائب
، خواب خیلی ها و آرزوی مردمان بسیاری را تعبیر کرده. به خیال مردمان بسیاری رنگ واقعیت رسانده.خیلی از مردم برای رسیدن به حاجت های خود دست به دامان این شب می شوند،به ضمانت یک سال انتظار...


تا چند سال پیش خیلی از ما این وعده گاه را نمی شناختیم .وعده گاهی که خدا در آن بردبار است به گناهکار ترین بندگان،وعده گاهی که باید امیدوار تر از پیش باشی به استجابت،آنجا که برای هر چه بخواهی مختاری و خدا به تمام آنچه می گویی شنوا تر از پیش منتظر است...

امشب چه سیاه باشی و چه سپید،

هر چه قدر که نا امید،

هر چه که بخواهی از خدا ،امیدوار باش به اجابت...  

امشب تمام فرشته ها از ثلث شب که بگذرد در میان کعبه به خدا برای بخشش بندگان روزه دار رجب دعا می کنند...

 

می ارزد به یک دل سیر دعا...به لذت گفتن یک طومار آرزو... 
لیلة الرغائب تو مختاری برای انتخاب آنچه می خواهی،برای داشتن گوشه ای از تقدیری که آرزویش داری، برای آنچه می خواهی باشی...  

شاید این شب در آیین های مردم دیگر،در کریسمس، انتظار بودا و روزهای دیگر مردمان دیگر تجلی کوچکی داشته باشد اما مقایسه در رتبه و منزلت،در ارج و بندگی بی حساب پای خودت...
امشب می شود خیلی چیزها از خدا خواست. دنیا و آخرت را، ثروت و تملک را ،بندگی،قدرت،گذشت،آرامش و ... خودخودخود خدا را... 

               

امشب برای استجابت آرزوهای یکدیگر دعا کنیم

 

پیوست: این مطلب با کمی دخل وتصرف ازسایت www.khabaronline.ir برداشت شده.

این روزها که میگذرد

     روزا داره میگذره 

     جالب اینجاست  که داره خوب  میگذره 

عشق بازان

هر که خوبی کرد زجرش می دهند 
هر که زشتی کرد اجرش می دهند   
                               باستان کاران تبانی کرده اند   
                               عشق را هم باستانی کرده اند  
هر چه انسانها طلایی تر شدند   
عشق ها هم مومیایی تر شدند  
 
                             اندک اندک عشق بازان کم شدند  
                              نسلی از بیگانگان آدم شدند